جام خوشبختی یا هراس؟!

 

پائولو :

 

گاهی می اندیشیم : بهتر است از جام نیک بختی ننوشیم چون وقتی خالی شد بسیار رنج خواهیم برد!

 

از هراس کوچک شدن نمی توانیم رشد کنیم.

                      

                              از ترس گریستن نمی توانیم بخندیم...

 

نظرات 10 + ارسال نظر
بید مجنون سه‌شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 17:56 http://from2008.blogsky.com

یه نفر بود که نشست و حساب کرد که اگه همه مال و اموالمو بفروشم و فقط صرف خورد و خوراکم بکنم تا سه سال بیشتر نمیتونم زنده بمونم اونوقت خودکشی کرد

به نظر من امروز همون روز مباداست که میگن
خیام میگه
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن
فردا که نیامده است فریاد مکن
بر نامده و گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن

خیام مال ۸۰۰ سال پیش بوده
می فهمی که چی میگم!!!

بله
دقیقا منظورتونو می فهمم !

محبوب چهارشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 14:01 http://chalice.blogsky.com/

چه راهها که از ترس پایان٬ رفته نشده... چه حرفها که از ترس عکس العمل طرف مقابل٬ زده نشده... چه اشکها که در حسرت گذشته ریخته نشده...

[ بدون نام ] چهارشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 22:42 http://3aban.blogsky.com

سلام.

ولی این حرف ها فقط به درد کتاب ها و نویسنده هایی همچون کوئلیو می خوره !
به نظرت خوشبختی هم وجود داره که جامش هم بنوشیم؟!!
یکم واقع بین و رئالیسم باشید متوجه میشید !!

راستی پیشنهاد می کنم از هدایت و خلیل جبران و مارکز بخونید...
دیدتون به این جام خوشبختی واقع بینانه تر میشه!!

کتاب ها رو هم همین ادما نوشتن
حالا یکی قبولشون داره یکی نداره!
من کتابای مارکز و جبران رو هم می خونم اتفاقا!
اما از نویسنده ای که تاریکی در نوشته هاش دیده می شه نمیشه واقعیت رو فهمید!!!
دوست عزیز بهتره نه خوش بین باشیم و نه بد بین!

صابون پنج‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 00:03 http://ashe-saboon.blogsky.com/

یعنی حالا باید چیکارکنیم ...
اگه بخوایم اینجوری بیندیشیم که ازالان بریم تو قبرستون بخوابیم بهتره!!!

صابون پنج‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 00:06 http://ashe-saboon.blogsky.com/

آهان گرفتم این مطلبت نکته داشت:
۱-شجاع باشیم
۲-نترسیم
۳-ترسا کنار بگذاریم
۴-شجاعت چیز خوبیه
۵-پائولویی نیندیشیم!!!
این آخریش متفاوت بود!

دوست من این فقط پائولو نیست که گاهی اینطوذی می اندیشه
همه ی ما پائولو هایی در درون خود داریم که گاهی مارو باز می دارن...

صابون پنج‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 00:07 http://ashe-saboon.blogsky.com/

میگم این مکتوب یا خودم قضیش چیه ؟؟
من هرچی فک کردم به نتیجه نرسیدم!!

ببین یه جورایی موندن بین قسمت و اختیاره
یعنی هنوز نمی دونم کدوم درسته یا شاید هردو ولی اونم زمانش مهمه
شاید همون گیجی ای باشه که آدرس وبلاگمه!

ملودی عشق پنج‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 00:27 http://the-melody-of-love.blogsky.com/

یک داستان قدیمی ؛ آشنا ؛ و تلخ ؛
کاری که همه می دونیم درسته ولی انجامش نمی دیم
!!!


اندیشیدن به پایان هر چیز

شیرینی حضورش را تلخ می کند

بگذار پایان تو را قافل گیر کند

درست مانند آغاز

ملودی عشق پنج‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 00:51 http://the-melody-of-love.blogsky.com/

سلام
من عاضق پائولو کوئیلو ام
چون اون آدم متفاوتیه که به دنیا از یه دیده دیگه نگاه می کنه

مطمئنم کسی که نوشته هاش را می خونه و باور داره هم همین طوره

بهم بگو با تبادل لینک موافقی
من لینکت می کنم اگه اشکال نداره

چون حس می کنم تو هم جزو همون ۲ درصدی

خواهش می کنم
خوشحال می شم

مهیار پنج‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 02:32 http://www.naz66.blogsky.com

سلام دوست عزیز وبلاگ زیبایی دارید
خوشحال میشم به من هم سری بزنید...
به امید دیدار...

نطفه پنج‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 23:07 http://www.notfe-majho0l.blogfa.com

خوبی؟!

مرسی به مرحمت شما !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد