-
دوری
شنبه 6 شهریورماه سال 1389 21:39
آخ که چه دردیه دوری ... دوری از کسی که دوسش داری. کسی که باهاش بزرگ شدی.با تمام قهر و آشتی ها برای هم عزیزین... کسی که از بچگی همیشه پشتت در اومده... چند سالی هست که از هم دوریم اما هر لحظه ی این روزها مثل یک قرن میگذره... بغض کردم؛ اشک ریختم؛دیدم چشاش پر شده اما برای دلداری من سر به سرم گذاشت... سخته؛خیلی سخته
-
رمضان
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 11:30
ماه رمضون هم که داره میاد اول از همه بهتون تبریک میگم رمضان ماهیست که در آن دل ها صاف می شود......... چقدر به این جمله اعتقاد دارین؟ اگه روزه میگیرین چرا میگیرین؟ و اگه نه چرا نمیگیرین؟
-
عروسی
شنبه 16 مردادماه سال 1389 23:01
دیروز یه اتفاق جالب افتاد از قضا عروسی دختر یکی از آقازاده ها بود.... و دعوت بودیم! از لباس های ساده بگم؟!! از قر ندادن؟!! از سلام و صلوات؟!!! از آب شنگولی نخوردن؟!!!! از لاس نزدن دوماد با دخترا؟!!! از مراسم ساده؟!!!!!!!!!!!! شما بگین از چی بگم؟ وای بر ما............ یه جمله بیشتر نمیگم: محدودیت های ما شرع نیست ؛...
-
تنهایی
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 12:55
براستی ما کیستیم؟ تا حالا به این فکر کردین که خودتون رو بدون مهارت ها و اطلاعاتی که دارین ببینین؟ همچین چیزی ممکنه؟ شاید یه کم سخت باشه ما آدما از تنها شدن میترسیم چون بدون آدمای دورو برمون هیچی نیستیم! بهتون بر نخوره واقعا هیچی نیستیم. دیگه نه احساس غرور؛ نه پز دادن ؛نه اعتماد بنفس؛نه زیرکی واقعا هیچ کدوم معنی...
-
آرزو
جمعه 8 مردادماه سال 1389 13:25
یکی از بزرگترین آرزوهام اینه که اشتباهات کسانی رو که میبینم تکرار نکنم و از اونها درس بگیرم براستی ترس چیست؟ چرا اگه از چیزی بترسی سرت میاد؟ چطور میشه جلوی این روند مسخره رو گرفت؟!
-
جبر و دل
پنجشنبه 7 مردادماه سال 1389 11:51
چند روز پیش یکی از دوستان حرف جالبی زد: < آدمایی که سر راه ما قرار می گیرند تعیین کننده ی آینده ی ما هستند و ما اونها رو سر راه خودمون نمیذاریم>... من صدام در اومد.میخواستم دهن به اعتراض باز کنم که اینقدر تقدیر و سرنوشت رو نکش وسط که جمله اش رو ادامه داد: <اما این قلب ماست که میگه با کدوم ارتباط برقرار کن>...
-
دل شکستن
یکشنبه 3 مردادماه سال 1389 22:01
چقدر حس بدیه وقتی دلت میشکنه منظورم عشق و عاشقی نیست. حس اینکه کمتر دوستت دارن. اینکه کارهات کمتر به چشم میان. اینکه همیشه پایین پایینایی و این تقصیر تو نیست...شاید هم هست همیشه سعی داری خوب باشی اما بازم نیستی... یه حس گنگ که هیچ وقت نتونستم باهاش کنار بیام...
-
رهایی از دانستگی۲
سهشنبه 29 تیرماه سال 1389 19:06
چون پست رهایی از دانستگی بالاترین آمار بازدید رو داشته از این به بعد سعی میکنم مطالب بیشتری که ما رو از دانستگی رها می کنند بنویسم. ما آدما خودمون رو بیشتر دوست داریم یا کمک به دیگران رو؟! اکثریت میگن: کمک به دیگران! چرا از اینکه بگیم خودمون رو دوست داریم شرممون میشه؟ یا شاید احساس می کنیم که مغرور و خودخواهیم! پس کمک...
-
سوسمارخورها!
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 10:29
داشتم فکر میکردم که برای این پستم چی بنویسم که یه ایمیل برام اومد از: مراحل سوسمارخوری عرب ها!!! تصاویر بسیار کامل و چندش آور بودن. اما یک واقعیت دردناک رو یادآور شدن : ما چه بودیم و چه شدیم! اجازه دادیم عرب ها به ما حکومت کنند و آیین اونها رو به آیین خودمون ترجیح دادیم. شاید تو کوچه و پس کوچه مردم بگن بابا این عرب...
-
متفاوت بودن
شنبه 26 تیرماه سال 1389 18:20
چرا؟؟؟؟؟ چرا ما آدما اینقدر سعی می کنیم که پیچیده به نظر بیایم؟! آدما اونی نیستن که میگن... اونی هستن که سعی در پنهان کردنش دارن...
-
دین
چهارشنبه 23 تیرماه سال 1389 23:32
سخنی از یک بزرگمرد: تصور هر کس از خداوند با تصور دیگری از او متفاوت است. بنابراین کسی نمی تواند دین خویش را به دیگری بدهد.
-
تصمیم
چهارشنبه 23 تیرماه سال 1389 00:08
فرض می کنیم تصمیمی گرفتین و همه جوره روش فکر کردین حالا همه شروع به نظر دادن می کنن: یکی رو حساب حسودی... یکی رو حساب عقده هایی که عملی نشدن... یکی رو حساب غرور... یکی رو حساب نشکستن دل شما... یکی رو حساب دلسوزی ولی بدون منطق... یکی هم رو حساب فکر و منطق و احساس... چقدر عقیده های مختلف!!! از کجا بفهمی کی منظورش چیه؟...
-
دروغ
شنبه 19 تیرماه سال 1389 23:56
چقدر سخته وقتی راست میگی حرفتو باور نکنن و سخت تر اونه که کسی که دوسش داری از دست تو ناراحت باشه شما تو این شرایط چیکار میکنین؟
-
عید
شنبه 19 تیرماه سال 1389 13:34
عید همه ی ایرونی های گل مبارک. راستی قضیه ی تعطیلی فردا پس فردا چیه؟!!!
-
تردید
جمعه 18 تیرماه سال 1389 15:37
شاید ... شاید ما آدما وقتی به زندگیمون نگاه می کنیم و با نا ملایمتی هاش روبه رو میشیم این واقعیت که خودمون این شرایط رو بوجود آوردیم عجیب و غیر قابل قبول باشه! اما حقیقت داره!!! این قانون زندگی ماست. به هر چی بیشتر فکر کنیم اتفاق می افته.اما گاهی چون تجربه ی کمی داریم شاید نتونیم درست فکر کنیم. زندگی نتیجه ی افکار...
-
ما
چهارشنبه 9 تیرماه سال 1389 15:56
چقدر زندگی آدما تغییر میکنه اما بعد از دو سال ننوشتن اومدم تا بگم : خودم! این من بودم که زندگیم رو تا اینجا کشوندم و همه ی چیزهایی که دارم نتیجه ی افکار خودم بوده. ما هستیم که می خواهیم و همان خواهیم شد...
-
بازگشت
چهارشنبه 9 تیرماه سال 1389 15:45
مدت ها بود نمی نوشتم ... وبلاگ مثل محله قدیمی آدم می مونه .هر وقت برگردی برات آشناست ...
-
بالایی
شنبه 14 اردیبهشتماه سال 1387 20:35
یکی اومده بهم ضربه زده ( مالی؛جانی؛احساسی) فرقی نمی کنه حلاصه که دلم ازش خیلی پره تصمیم می گیرم ازش انتقام بگیرم تا دلم خنک شه اما چون واژه ی انتقام قشنگ نیست می گم من این کارو می کنم تا بفهمه با شخص دیگه ای این کارو نکنه!!! همه ی زورمو می زنم اما نمی شه ... هم یارو خیلی پوست کلفته هم من زورم نمی رسه... خلاصه که دلم...
-
خدا
شنبه 14 اردیبهشتماه سال 1387 19:46
هنگامی که عشق می ورزید مگویید: «خدا در دل من است» ؛ بلکه بگویید : «من در دل خدا هستم».
-
وقت!
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1387 22:17
چند روز پیش استادمون مطلب جالبی گفت: قضیه این بود که شاگردی پیش استادش میره و گله از نبود وقت میکنه استاد بهش میگه بیا این کوزه رو پر از سنگ کن تا پر بشه... این کارو می کنه و میگه پره... استاد چندتا سنگ ریز بهش میده کمی کوزه رو تکون میده و سنگ ها رو اضافه می کنه شاگرد می گه دیگه جا نداره ...این بار استاد سنگ های...
-
درس!
یکشنبه 25 فروردینماه سال 1387 21:23
وقتی زندگی می کنی می بینی که یه چیزایی از گذشته یاد گرفتی که به دردت می خوره و می گی اگه فلان اتفاق نمی افتاد من هیچوقت یاد نمی گرفتم! واقعا اینطوره؟! از کجا بفهمیم کدوم تجربه به دردمون می خوره؟ اصلا به درد می خوره؟!
-
لحظه ها
شنبه 10 فروردینماه سال 1387 01:48
لحظه هارو در یابیم... آخ که چقدر توی اگاهی زندگی کردن سخته!!! بابا آدم تنبلیش میاد... چند روز پیش داشتم به موضوعی فکر می کردم و بدجوری ذهنم رو مشغولش کرده بودم ؛ حالا فکر می کنید نتیجه ی این همه فکر عاقلانه چی بود؟!!! رسیدن به یه دوراهی و گیج زدن! و این که زندگی چقدر سخته و چرا همه ی آدما با من دشمن هستن و دنیا با من...
-
نوروز
چهارشنبه 29 اسفندماه سال 1386 19:02
عید اومده عید اومده... امیدوارم به همتون خوش بگذره و سال خوبی داشته باشین بیاین یه ذره اگه جا داره کوتاه بیایم و اگه از دوستای خوبمون دلگیریم اونا رو ببخشیم و سالی جدید با افکاری جدید رو شروع کنیم راستی کسی دیشب تو چارشنبه سوری نترکید!؟
-
تجربه
شنبه 18 اسفندماه سال 1386 12:29
اصلا چیزی به اسم تجربه وجود داره؟! مامانه میاد به دختر خوبش که حرف گوش کنه نصیحت میکنه... اما دختره بازم اشتباه می کنه گوش کرده ها ولی جوابی نداده! خود ما (قبول کنیم که بالاخره یکی پیدا میشه که بعضی وقتا با خودش روراست باشه) چقدر گفتیم تجربه کردیم و دوباره اشتباه کردیم فکر کردن یعنی رفتن به گذشته ها و مرور اونها که...
-
آدم ها
پنجشنبه 16 اسفندماه سال 1386 15:51
خلیل جبران: حقیقت آدم ها آن نیست که بر شما آشکار می کنند بلکه آن است که از آشکار کردنش بر شما عاجزند. بنابر این اگر می خواهید آنها را بشناسید به آنچه می گویند گوش ندهید بلکه به آنچه ناگفته می گذارند گوش بسپارید.
-
درها را باز کنیم!
شنبه 11 اسفندماه سال 1386 15:47
درها را باز کنیم و منتظر نسیم فرح بخش حقیقت باشیم که شاید به سوی ما بیاید...!!! این آمدن و آگاهی دست ماست این که یاد بگیریم هشیار زندگی کنیم و از فرط تنبلی خودمون رو به خواب نزنیم! در جای دیگه ای خوندم که از نشانه ها صحبت می کرد ... آگاهی مثل این می مونه که با یک مار در یه اتاق محبوس بشی...در این صورت تمام حرکات مار...
-
شروع تغییر
جمعه 3 اسفندماه سال 1386 14:21
ما آدما همیشه دنبال این بودیم که کسی راه رسیدن به کمال رو نشونمون بده برای همین ریاضت ها می کشیم و در تقلید بزرگان به دنبال روشنایی راه می افتیم اما غافل از اینکه ما در پی شناختن خود نیستیم بلکه داریم دیگری را می شناسیم و از کسی می خواهیم که راه را نشانمان بدهد... ولی به جایی نمی رسیم غیر از پوچی... در شناخت حقیقت هیچ...
-
رهایی از دانستگی
جمعه 3 اسفندماه سال 1386 01:33
رهایی از دانستگی اسم یکی از کتابای کریشناست می دونی هر چی فکر می کنی که بیشتر می دونی باز هم در اشتباهی حرفام زیاده اینجا نمیشه در موردش زیاد صحبت کرد...
-
از دست دادن
چهارشنبه 1 اسفندماه سال 1386 20:40
پائولو: در زندگی ما چیزهای مشخصی هست که مهری بر خود دارند که می گوید: تنها هنگامی قدر مرا می دانی که مرا از دست داده باشی... و دوباره مرا باز یابی. تلاش برای کوتاه کردن راه هیچ حاصلی ندارد. پ.ن: اگر چیزی رو از دست دادی از خدا همان یا چیزی بهتر از آن را بخواه
-
سفر
سهشنبه 30 بهمنماه سال 1386 16:44
آخیش... خیلی چسبید جای همه خالی این مسافرت عجب چیز با حالیه می دونی اون مسافرتی حال می ده که برای مدتی رابطتو با زندگی روزمرت قطع کنی و به هیچی فکر نکنی... من که اینطوری خیلی حال می کنم چون یه جورایی بعدش ذهن آدم خیلی باز میشه بدون تلفن... بدون موبایل...بدون آدرس...بدون نشونی...غیر قابل دسترس... یه وقتی برای اینکه با...